شهيد شير خواره
30 مهر 1395 توسط نسرين دادگر
گلويش ناي گريه نداشت.آنقدر خشك شده بود كه ديگر رمقي برايش نمانمده بود كه حتي بتواند گريه كند دهانش بسختي باز ميكرد و از صداي آرامي كه از ته گلويش بيرون مي آمد خيلي واژه ها فهميده ميشد
مادرش درمانده شده بود و نميدانست چه كاري كند
خدايا.تصورش هم سخت است كه فرزند شير خواره ات جلوي چشمانت از عطش و بي آبي پر پر شود و نتواني كاري كني
آه اي چشمها بگرييد كه براي مظلوميت اين كودك بايد خون گريست
طنين صداي گريه طفلي شش ماهه جهان را داغدار خود كرد و اين ظلم تا ابد در ذهنها ماندگار شد
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد