شهيد شير خواره
گلويش ناي گريه نداشت.آنقدر خشك شده بود كه ديگر رمقي برايش نمانمده بود كه حتي بتواند گريه كند دهانش بسختي باز ميكرد و از صداي آرامي كه از ته گلويش بيرون مي آمد خيلي واژه ها فهميده ميشد
مادرش درمانده شده بود و نميدانست چه كاري كند
خدايا.تصورش هم سخت است كه فرزند شير خواره ات جلوي چشمانت از عطش و بي آبي پر پر شود و نتواني كاري كني
آه اي چشمها بگرييد كه براي مظلوميت اين كودك بايد خون گريست
طنين صداي گريه طفلي شش ماهه جهان را داغدار خود كرد و اين ظلم تا ابد در ذهنها ماندگار شد
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد